بر روی جلـــــد دفتر شعرم نوشتمام
نابرده رنج گنج به من دادهای حسین
خیلی من نامردم!!
چرا؟! خُب خیلی واضحه!!
آخه خیلی منو دوست داره امام حسین. خیلی برام زحمت کشیده. راه و مسیر به خدا رسیدن رو خیلی برام نزدیک کرده. یه میونبر اساسیه.
به خودم میگم آخه بیمعرفت ، خدا باید چند تا امام حسین رو به قربانگاه بفرسته تا آدم شی؟! دردونهی خودش رو به همراه خونوادهش با اون وضع فجیع به مسلخ میفرسته که چی؟! مگه به غیر از اینه که من به خودم بیام. به خودم بیام که کمتر گناه کنم. کمتر گول شیطون رو بخورم و در مسیر رضایتش باقی بمونم.
محرم با همهی شکوه و عظمتش از راه رسید. دوباره با خودم قرار میذارم که ...
اما انگار مشکم سوراخه!!
چیزی از عاشورا نمیگذره و دوباره همون آش و همون کاسه...
شما که دلاتون پاکه از خدا بخواهید روسفیدی دنیا و آخرت رو نصیبمون کنه.
دوباره بیرق عزا در انتظار خانههاست
در
انتظار خانه ها دوباره بیرق عزاست
دوباره عطر و بوی بی قراری است
که در
نسیم کوچههاست
و در میان کوچهها و خانههای مه گرفته خانهای است
که شعبهای
زعرش کبریاست
و سالها و سالهاست در این سئوال بی جواب ماندهایم
خانهی
دوست کجاست
رواق منظر نگاهم آشیانهی شماست
کرم
نما و فرود آ که خانه خانهی شماست
بیا به هیأت خصوصی دلم که روضه خوان آن
خداست
دوباره بیرق و علم کتیبه های محتشم
دوباره شور و عشق و اشک
دوباره ماجرای مشک
دوباره پرسشی که سالهاست با دل آشناست
خانهی
دوست کجاست
سلام بر محرم...
" شعری که براتون نوشتم ؛ سال گذشته توسط حاج محمود کریمی در امامزاده علیاکبر چیذر خونده شده. "