درس شیرین ریاضی

وبلاگ شخصی مجید یاری

درس شیرین ریاضی

وبلاگ شخصی مجید یاری

شهید احمدی روشن


به یاد شهدای هسته ای...


مادر شهید مصطفی احمدی روشن گریه نمی کرد . همه فکر می کردند از شوک باشد. 


دکتر ها به همسرش می گفتند: کاری کند که به خاطر پسر گریه کند. چند بار به بهانه روضه ی سید الشهدا و گریزهایی که مداح به مصیبت مادر میزد، همه گفتند کار تمام شد، بغضش ترکید.


 اما مادر مصطفی یک هفته بود که گریه نمی کرد، باز هم نکرد. معمایی شده بود برای خودش.


مادر مصطفی در تشییع هم که برای مردم صحبت کرد همه گریه کردند. زار زدند. از ته دل سوختند ، اما خودش، بر خلاف مادرهای دیگر شهدا، گریه نکرد. 


این قصه ادامه داشت  تا وقتی که مقام معظم رهبری خواستند خدا حافظی کنند.


مادر مصطفی به نجوا و با بغضی که صدا را خشدار می کند گفت: 

"آقا من تا امروز برای اینکه دشمن از اشک من شاد نشود، گریه نکردم. حالا هم که..."


آقا فرمودند: " چرا؟! نخیر، گریه کنید ! دشمن غلط می کند که از گریه ی شما شاد شود."


 و مادر خیالش که راحت شد، اذن را که گرفت، بند سد اشکش شکست.




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد