آیا خواستن رزق و روزی و طلب فرزند و.... از پیامبر و یا امام جایز
است؟ اگر نیست پس چرا خیلی از شیعیان این شرک را همچنان دارند انجام میدهند و
مستقیماً از خداوند سبحان که گفت: " لا تدعوا معی اله آخر " نخواهیم؟
(این سئوال یکی از مخاطبان سایت شمساست.)
در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
پرسش
شما مربوط به موضوع توسل به معصومین(ع) است که از دیدگاه شیعه امری کاملا معقول و
مشروع و بر گرفته از قران کریم و سنت است .
توسل
به اولیای الهی(ع) نه تنها شرک محسوب نمی شود بلکه عین توحید است .
برای
آگاهی بیشتر در مورد توسل و دلیل صحت و جواز آن به آیه ذیل که از جمله آیات معروف
مربوط به جواز توسل است و تفسیر و توضیح آن توجه نمایید :
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ
ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ
تُفْلِحُونَ (سورهی مبارکهی مائده آیه نورانی 35)
اى کسانى که ایمان آوردهاید پرهیزگارى پیشه کنید و
وسیلهاى براى تقرب به خدا انتخاب نمائید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار
شوید.
تفسیر:
حقیقت توسل
در این آیه روى سخن به افراد با ایمان است و به آنها سه
دستور براى رستگار شدن داده شده:
نخست مىگوید:
اى کسانى که ایمان آوردهاید: تقوا و
پرهیزگارى پیشه کنید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ
سپس دستور مىدهد که وسیلهاى براى تقرب به خدا انتخاب
نمائید.
" وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ " و سرانجام دستور به جهاد
در راه خدا مىدهد.
" وَ جاهِدُوا
فِی سَبِیلِهِ " و نتیجه همه آنها این است که در مسیر رستگارى قرار گیرید.
" لَعَلَّکُمْ
تُفْلِحُونَ "
موضوع مهمى که در این آیه باید مورد بحث قرار گیرد دستورى
است که دربارهی انتخاب وسیله در این آیه به افراد با ایمان داده شده است.
وسیله در اصل به معنى تقرب جستن و یا چیزى که باعث تقرب به
دیگرى از روى علاقه و رغبت مىشود ، مىباشد.
بنا بر این ، وسیله در آیه فوق معنى بسیار وسیعى دارد و هر
کار و هر چیزى که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار مىشود را شامل مىگردد
که مهمترین آنها ایمان به خدا و پیامبر اکرم ص و جهاد و عبادات همچون نماز و زکات
و روزه و زیارت خانه خدا و همچنین صله رحم و انفاق در راه خدا اعم از انفاقهاى
پنهانى و آشکار و همچنین هر کار نیک و خیر مىباشد.
همانطور که على (ع) در نهج
البلاغه فرموده است:
بهترین چیزى که به وسیله آن مىتوان به خدا نزدیک شد ایمان
به خدا و پیامبر او و جهاد در راه خدا است که قلهی کوهسار اسلام است، و همچنین جمله
اخلاص (لا اله الا اللَّه) که همان فطرت توحید است، و بر پا داشتن نماز که آئین
اسلام است، و زکاة که فریضهی واجب است، و روزه ماه رمضان که سپرى است در برابر
گناه و کیفرهاى الهى، و حج و عمره که فقر و پریشانى را دور مىکند و گناهان را
مىشوید، و صله رحم که ثروت را زیاد و عمر را طولانى مىکند، انفاقهاى پنهانى که
جبران گناهان مىنماید و انفاق آشکار که مرگهاى ناگوار و بد را دور مىسازد و
کارهاى نیک که انسان را از سقوط نجات مىدهد و نیز شفاعت پیامبران و امامان و
بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به پروردگار مىگردد، در مفهوم وسیع
توسل داخل است ، و همچنین پیروى از پیامبر و امام و گام نهادن در جاى گام آنها
زیرا همه اینها موجب نزدیکى به ساحت قدس پروردگار مىباشد حتى سوگند دادن خدا به
مقام پیامبران و امامان و صالحان که نشانه علاقه به آنها و اهمیت دادن به مقام و
مکتب آنان مىباشد جزء این مفهوم وسیع است.
و آنها که آیه فوق را به بعضى از این مفاهیم اختصاص
دادهاند در حقیقت هیچگونه دلیلى بر این تخصیص ندارند ، زیرا همانطور که گفتیم
وسیله در مفهوم لغویش به معنى هر چیزى است که باعث تقرب مىگردد.
لازم به تذکر است که هرگز منظور این نیست چیزى را از شخص
پیامبر یا امام (مستقل از خدا) تقاضا کنند، بلکه منظور این است با اعمال صالح یا
پیروى از پیامبر و امام، یا شفاعت آنان و یا سوگند دادن خداوند به مقام و مکتب آنها
(که خود یک نوع احترام و اهتمام به موقعیت آنها و یک نوع عبادت است) از خداوند
چیزى را بخواهند این معنى نه بوى شرک مىدهد و نه بر خلاف آیات دیگر قرآن است و نه
از عموم آیه فوق بیرون مىباشد.
قرآن و توسل
از آیات دیگر قرآن نیز به خوبى استفاده میشود که وسیله
قرار دادن مقام انسان صالحى در پیشگاه خدا و طلب چیزى از خداوند به خاطر او، به
هیچ وجه ممنوع نیست و منافات با توحید ندارد، در آیه 64 سوره نساء مىخوانیم:
" وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ
فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ
تَوَّاباً رَحِیماً "
اگر آنها هنگامى که به خویشتن ستم کردند (و مرتکب گناهى
شدند) به سراغ تو مىآمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مىکردند و تو نیز براى
آنها طلب عفو مىکردى، خدا را توبهپذیر و رحیم مىیافتند.
و نیز در آیه 97 سوره یوسف مىخوانیم: "برادران یوسف از
پدر تقاضا کردند که در پیشگاه خداوند براى آنها استغفار کند و یعقوب نیز این تقاضا
را پذیرفت."
در آیه 114 سوره توبه نیز موضوع استغفار ابراهیم در مورد
پدرش آمده که تاثیر دعاى پیامبران را در باره دیگران تایید مىکند و همچنین در
آیات متعدد دیگر قرآن این موضوع منعکس است.
روایات اسلامى و توسل
از روایات متعددى که از طرق شیعه و اهل تسنن در دست داریم،
نیز به خوبى استفاده مىشود که توسل به آن معنى که در بالا گفتیم هیچ گونه اشکالى
ندارد ، بلکه کار خوبى محسوب مىشود. این روایات بسیار فراوان است و در کتب زیادى
نقل شده و ما به عنوان نمونه به چند قسمت از آنها که در کتب معروف اهل تسنن
مىباشد اشاره مىکنیم:
- در
کتاب وفاء الوفاء تالیف دانشمند معروف سنى سمهودى چنین مىخوانیم که: مدد گرفتن و
شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر (ص) و از مقام و شخصیت او، هم پیش از
خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ، و هم در
روز رستاخیز، سپس روایت معروف توسل آدم را به پیامبر اسلام (ص) از عمر بن خطاب نقل
کرده که: " آدم روى اطلاعى که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به
پیشگاه خداوند چنین عرض کرد: یا رب اسئلک بحق محمد لما غفرت لى ، خداوندا به حق
محمد ص از تو تقاضا مىکنم که مرا ببخشى.
"
- سپس حدیث دیگرى از جماعتى از راویان حدیث از جمله نسایى و
ترمذى دانشمندان معروف اهل تسنن به عنوان شاهد براى جواز توسل به پیامبر در حال
حیات نقل مىکند که خلاصهاش این است: مرد نابینایى تقاضاى دعا از پیامبر براى
شفاى بیماریش کرد، پیغمبر به او دستور داد که چنین دعا کند:" اللهم انى
اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبى الرحمة یا محمد انى توجهت بک الى ربى فى حاجتى
لتقضى لى اللهم شفعه فى " خداوندا من از تو به خاطر پیامبرت پیامبر رحمت
تقاضا مىکنم و به تو روى مىآورم اى محمد! بوسیله تو به سوى پروردگارم براى انجام
حاجتم متوجه مىشوم خداوندا او را شفیع من ساز.
- سپس در مورد جواز توسل به پیامبر (ص) بعد از وفات چنین نقل
مىکند: " مرد حاجتمندى در زمان عثمان کنار قبر پیامبر (ص) آمد و نماز خواند
و چنین دعا کرد:" اللهم انى
اسئلک و اتوجه الیک بنبینا محمد(ص) نبى الرحمة، یا محمد انى اتوجه بک الى ربک ان
تقضى حاجتى. "
- خداوندا من از تو تقاضا مىکنم و بوسیله پیامبر ما محمد (ص)
پیغمبر رحمت به سوى تو متوجه مىشوم ، اى محمد من بوسیله تو متوجه پروردگار تو
مىشوم تا مشکلم حل شود. بعدا اضافه مىکند چیزى نگذشت که مشکل او حل شد.
- نویسنده
کتاب التوصل الى حقیقة التوسل که در موضوع توسل بسیار سختگیر است 26 حدیث از کتب و
منابع مختلف نقل کرده که جواز این موضوع در لابهلاى آنها منعکس است، اگر چه
نامبرده سعى دارد که در اسناد این احادیث خدشه وارد کند، ولى واضح است که روایات
هنگامى که فراوان باشند و به حد تواتر برسند جایى براى خدشه در سند حدیث باقى
نمىماند و روایاتى که در زمینه توسل در منابع اسلامى وارد شده است ما فوق حد
تواتر است و از جمله روایاتى که نقل مىکند این است که:
- ابن حجر مکى در کتاب صواعق از امام شافعى پیشواى معروف اهل
تسنن نقل مىکند که به اهل بیت پیامبر توسل مىجست و چنین مىگفت:
- " خاندان
پیامبر وسیله منتند. آنها در پیشگاه او سبب تقرب من مىباشند. امیدوارم به سبب
آنها فرداى قیامت نامه عمل من به دست راست من سپرده شود."
- و نیز از بیهقى نقل مىکند که در زمان خلافت خلیفه دوم
سالى قحطى شد بلال به همراهى عدهاى از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین گفت: "
یا رسول اللَّه استسق لامتک ... فانهم قد هلکوا ... "
یعنی اى رسول خدا؛ از خدایت براى امتت باران
بخواه ... که ممکن است هلاک شوند.
- حتى از ابن حجر در کتاب الخیرات الحسان نقل مىکند که امام
شافعى در ایامى که در بغداد بود به زیارت ابو حنیفه مىرفت و در حاجاتش به او
متوسل مىشد! و نیز در صحیح دارمى از ابى الجوزاء نقل مىکند که سالى در مدینه
قحطى شدیدى واقع شد، بعضى شکایت به عایشه بردند، او سفارش کرد که بر فراز قبر
پیامبر روزنهاى در سقف ایجاد کنند تا به برکت قبر پیامبر از طرف خدا باران نازل
شود، چنین کردند و باران فراوانى آمد!.
- در تفسیر آلوسى قسمتهاى زیادى از احادیث فوق را نقل کرده
و پس از تجزیه و تحلیل طولانى و حتى سختگیرى در باره احادیث فوق در پایان ناگزیر
به اعتراف شده و چنین مىگوید:" بعد از تمام
این گفتگوها من مانعى در توسل به پیشگاه خداوند به مقام پیامبر (ص) نمىبینم چه در
حال حیات پیامبر و چه پس از رحلت او، و بعد از بحث نسبتاً مشروحى در این زمینه،
اضافه مىکند توسل جستن به مقام غیر پیامبر در پیشگاه خدا نیز مانعى ندارد به شرط
اینکه او حقیقتاً در پیشگاه خدا مقامى داشته باشد. و اما در منابع شیعه موضوع به
قدرى روشن است که نیاز به نقل حدیث ندارد.
چند یادآورى لازم
در اینجا لازم است به چند نکته اشاره کنیم:
همانطور
که گفتیم منظور از توسل این نیست که کسى حاجت را از پیامبر یا امامان بخواهد بلکه
منظور این است که به مقام او در پیشگاه خدا متوسل شود، و این در حقیقت توجه به خدا
است، زیرا احترام پیامبر نیز به خاطر این است که فرستاده او بوده و در راه او گام
بر داشته و ما تعجب مىکنیم از کسانى که این گونه توسل را یک نوع شرک مىپندارند
در حالى که شرک این است که براى خدا شریکى در صفات و اعمال او قائل شوند و این
گونه توسل به هیچوجه شباهتى با شرک ندارد.
بعضى
اصرار دارند که میان حیات و وفات پیامبر و امامان فرق بگذارند، در حالى که گذشته
از روایات فوق که بسیارى از آنها مربوط به بعد از وفات است، از نظر یک مسلمان،
پیامبران و صلحاء بعد از مرگ حیات برزخى دارند، حیاتى وسیعتر از عالم دنیا همانطور
که قرآن در باره شهداء به آن تصریح کرده است و مىگوید: " آنها را مردگان
فرض نکنید آنها زندگانند."
بعضى
نیز اصرار دارند که میان تقاضاى دعاء از پیامبر، و بیان سوگند دادن خدا به مقام
او، فرق بگذارند، تقاضاى دعا را مجاز و غیر آن را ممنوع بشمارند در حالى که هیچگونه
فرق منطقى میان این دو دیده نمىشود.
بعضى
از نویسندگان و دانشمندان اهل تسنن مخصوصاً وهابیها با لجاجت خاصى کوشش دارند
تمام احادیثى که در زمینه توسل وارد شده است تضعیف کنند و یا با اشکالات واهى و بى
اساس آنها را به دست فراموشى بسپارند، آنها در این زمینه چنان بحث مىکنند که هر
ناظر بىطرفى احساس مىکند که قبلاً عقیدهاى براى خود انتخاب کرده، سپس مىخواهند
عقیده خود را به روایات اسلامى تحمیل کنند، و هر چه مخالف آن بود به نوعى از سر
راه خود کنار بزنند، در حالى که یک محقق هرگز نمىتواند چنین بحثهاى غیر منطقى و
تعصب آمیزى را بپذیرد.
همانطور
که گفتیم روایات توسل به حد تواتر رسیده یعنى به قدرى زیاد است که ما را از بررسى
اسناد آن بىنیاز مىسازد، علاوه بر این در میان آنها روایت صحیح نیز فراوان است
با این حال جایى براى خردهگیرى در پارهاى از اسناد آنها باقى نمىماند.
از
آنچه گفتیم روشن مىشود که روایاتى که در ذیل این آیه وارد شده و مىگوید: پیغمبر
به مردم مىفرمود: " از خداوند براى
من وسیله بخواهید. " و یا آنچه در کافى از على(ع) نقل شده که وسیله بالاترین مقامى
است که در بهشت قرار دارد، با آنچه در تفسیر آیه گفتیم هیچگونه منافاتى ندارد
زیرا همانطور که مکرر اشاره کردیم وسیله هرگونه تقرب به پروردگار را شامل مىشود و
تقرب پیامبر به خدا و بالاترین درجهاى که در بهشت وجود دارد یکى از مصداقهاى آن
است.